سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوهنوردان مطمئن به کجا می رویم!

باد و طوفا ن امانش نمی داد. صخره ها لغزنده بودند. از محکم بودن زیر پایشش که مطمئن می شد دستش را بین صخره ها محکم می کرد و خود را بالامی کشید. هر چه بالا تر می رفت شدت کولاک و برف بیشتر می شد. از شدت طوفان حتی فاصله های نزدیک غیر قابل تشخیص بودند. صخره ای زیر پایش لغزید. کوهنورد به داخل دره سر خورد. خاطراتش مثل فیلم از ذهنش عبور می کرد. لحظه ای که تازه ازدواج کرده بود ،لحظه که کودکش به دنیا آمده بود ،لحظه ای که مادرش از دنیا رفته بود، لحظه ای که آخرین دعا را خوانده بود. ناگهان دردی در کمرش حس کرد. یاد طنابی افتاد که قبل از سقوط به صخره ای محکم کرده بود. اما فایده ای نداشت .بین زمین و هوا معلق مانده بود و تا چند ساعت دیگر از سرما یخ می زد. رو به آسمان کرد و فریاد زد خدایا کمکم کن. اما گویا تلاش بی فایده بود. دوباره قریاد زد و جوابی نشنید. در اوج نا امیدی دوباره فریاد زد و کمک خواست. از آسمان ندایی آمد کیست که کمک می خواهد.


متعجب و ناباورانه گفت :منم بنده درمانده تو ؛خدایا کمکم کن


-آیا به آنچه می گویی اعتقاد داری


-آری من سال هاست که تو را می پرستم و به تو اعتقا د دارم


-پس تو به هر چه من بگوییم اعتقاد داری؟


-آری ای خدای بزرگ من.


-پس تا صدق گغته هایت را ثابت کنی طنابی را که  دور کمرت پیچیده ببر.


مرد مدتی ساکت شد.  دست در جیب برد و کارد را در آورد. سرما شدید بود  و مرد در تردید بین بریدن و نبریدن  . اگر طناب نبود تا حالا مرد بین صخره های ته دره سخت جان داده بود. فکر جان دادنی سخت بر اثر برخورد با صخره ها در آن سرما اذیتش می کرد.عاقبت کارد را رها کرد و طناب را دو دستی چسبید.


فردا گروه تفحص اعلان کرد جسد یخ زده کوهنوردی را که دیروز گم شده بو د در فاصله دو متری زمین، آویزان به طنابی پیدا کرده.


خدا کنه ایمان ما آدما هیچ وقت از سرما یخ نزنه که با کوچکترین آزمایش فرو نریزه.

 




فقط خدا

نامت چه بود؟

ـ آدم

فرزند؟

ـ من را نه مادر نه پدر٬اول یتیم عالم خلقت!

محل تولد؟

ـ بهشت پاک!

اینک محل سکونت؟

ـ زمین خاک.

آن چیست بر گرده نهادی؟

ـ امانت است.

قدت؟
ـ روزی چنان بلند که همسایه ی خدا ! اینک اینک به قدر سایه بختم به روی خاک!

اعضای خانواده؟
ـ حوای خوب و پاک ٬قابیل خشمناک ٬هابیل زیر خاک!

روز تولدت؟

ـ در روز جمعه ای٬ به گمانم روز عشق!!

رنگت؟

ـ اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه!

چشمت؟
ـ رنگی به رنگ بارش باران٬ که ببارد از آسمان!

وزنت؟

ـ نه آن چنان سبک که پرم در هوای دوست ٬ نه آن چنان وزین که نشینم بر این زمین.

جنست؟
ـ نیمی مرا ز خاک٬ نیمه دگر خدا!

شغلت؟
ـ در کار کشت امیدم٬ به روی خاک!

شاکی تو؟

ـ خدا!!

نام وکیل؟

ـ آن هم فقط خدا!!!

جرمت؟

ـ یک سیب از درخت وسوسه!

تنها همین؟

ـ همین!!!

حکمت؟

ـ تبعید به زمین.

همدست در گناه؟
ـ حوای آشنا

ترسیده ای؟

ـ کمی!!

ز چه؟
ـ که شوم من اسیر خاک!

آیا کسی به ملاقاتت آمده است؟
ـ بلی!

که؟

ـ گاهی فقط خدا!

داری گلایه ای؟

ـ  دیگر گلایه نه ولی...
ولی که چه؟

ـ حکمی چنین آن هم به یک گناه!!!؟؟

دلتنگ گشته ای؟
ـ زیاد!

برای که؟
ـ تنها فقط خدا!

آورده ای سند؟
ـ بلی!

چه؟

ـ دو قطره اشک.

داری تو ضامنی؟
ـ بلی.

چه کس؟

ـ تنها کسم خدا!!

در آخرین دفاع؟
ـ می خوانمش ٬ چنان که اجابت کند دعا!!!


سفارش امام زمان عج

فرموده امام زمان علیه السلام به فردی که فلج بود در مسجد جمکران :

شما خوب شدید، بروید و به دیگران بگویید برای فرج من دعا کنند...

منبع: کرامات حضرت مهدی(عج) واحد تخقیقات مسجد جمکران- صفحه 13

 

شاید این تنها کاری باشه که افرادی مثل من که هیچ کار مفیدی تا به حال انجام نداده اند بتوانند بکنند...دعا دعا دعا


معنی صبر و توکل

پیامبر خدا (ص) فرمود یا جبرئیل تفسیر صبر چیست؟

جبرئیل فرمود: انسان به هنگام سختی صبر کند همانگونه که هنگام شادی صبر می کند همانطور که هنگام ثروتمندی صبر می کند. هنگام بلا و گرفتاری آنچنان صبر کند که هنگام سلامتی صبر می کند و نزد بندگان خدا از بلاهایی که به او رسیده شکایت نمی کند.

پیامبر (ص) فرمودند: توکل بر خدا چیست؟

جبرئیل فرمود: توکل، علم به این است که انسان بداند مخلوق خدا نه قادر است که ضرری برساند نه نفعی می رساند، نه بخشش کند نه مانع شود نه از دیگران نا امید شود.  اگر اینگونه باشد برای هیچ کس جز خدا کاری انجام نمی دهد و به هیچ کسی جز خدا امید ندارد. از غیر او نترسد و به هیچ کسی جز خدا طمع ندارد.

 

چیزی که این یاس با صرف کلی  تجربه فهمید............


کلید نجات از نظر علامه طباطبایی

آیت الله علامه طباطبایی در جواب جوان 22 ساله ای که در 23/10/1355 به ایشان نامه نوشته و در آن به صراحت خواهان دستور عملی (نه نصیحت کلی) شده بود، چنین مرقوم فرمودند:

 

السلام علیکم

برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در نامه مرقوم داشته اید، لازم است همتی برآورده و توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازید. به این نحو که هر روز که هنگام صبح از خواب بیدار می شوید، قصد جدی کنید که " در هر عملیکه پیش می آید، رضای خدا را مراعات خواهم نمود." آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نبود انجام نخواهید داد.

و وقت خواب، چهار پنج دقیقه درباره کارهایی که روز انجام داده اید، فکر کرده و یکی یکی را از نظر بگذرانید، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته، (برای آن) شکر کنید و برای هر کدام تخلف شده، استغفار.

این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش گرچه در ابتدا سخت است و در ذائقه نفس، تلخ، ولی کلید نجات و رستگاری است.

و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مستحبات ( حدید، حشر، صف، جمعه، و تغابن) را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از 20 روز حالات خود را برای بنده بنویسید ان شاالله موفق باشید.

                                                                                               والسلام علیکم     محمد حسین طباطبایی